در آن آخرین نگاه
فقط می خواست که بپرسد
به زندانبان من بگو
از جان بی جانش چه میخواستی؟
وقتی که تنها
نشسته بودی تا او بمیرد
نمیدانی این واقعیت اندوهبار را
همانی که هر لحظه روح مرا ویرانگرانه نابود می کند
که چون می فهمیدم میخواستم فریاد بزنم
اینجا و در پی مرگم
تنها حضور صدایی را آرزو می کردم
که در ته حنجره خشکیده ام مرده بود
بی مخاطب...برچسب : نویسنده : my30thyear بازدید : 85