دلتنگی مرگ ...

ساخت وبلاگ

و ضمیر مرگ آگاه باغچه

که چه ساده پاییز را می فهمید

و ساقه های جوان آن اقاقی عریان

که چه آرام جمود حضور نسیم را به آغوش می کشید.

آنجا و در میان غرابت هزاران لحظه بلاتکلیف

و در هجوم تمام آن ایماهای نامفهوم

انگار این فقط منم که با دستهای خودم

لطافت درک پیوند خوردنم را از پیشگاه قلبم پس میزدم.

ای صمیمی ترین یار و ای آشناترین سیما

کاش فقط ثانیه ای برگردی

و فقظ گوشه ای از آن خاطرات گمشده مان را یادم بیاوری...

بی مخاطب...
ما را در سایت بی مخاطب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my30thyear بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 19:29